اینجا من از روزمره هامون میگم .... از شادی هامون ..... غصه هامون ...... بغض هامون و ...... اینجا من فقط برای علیرضا می نویسم ..... برای همسر آینده ام ..... و این وبلاگ در روز عروسیمون به شوهرم علیرضای عزیز تقدیم خواهد شد ..... که بخونه و این یک سالی که گذشت رو تو ذهنش مرور کنه...... پس اینجا یه دفترچه خاطراته روزمره است که صاحب اصلیش علیرضای عزیزمه ......و هیچکس از وجودش اطلاعی نداره جز من و خدای ما ....... این یک سال با همه خوبی ها و بدی هاش بدون سانسور اینجا ثبت میشه ..... واسه روزی که در کنار هم بخونیمش و گذشته رو زنده کنیم ......
دوستت دارم و به وجودت افتخار می کنم تاج سرم
خدا کنه بهش برسی و برای همیشه خوشبخت باشی.
اما انگار خیلی جوونی...
من ۲۳ سالمه و علیرضا ۲۴......
آره خیلی جوونیم ......
ممنون عزیز .......
وای پس حتما وب لاگ جالب و قشنگی میشه
هر وقت آپ کردی حتما خبرم کن
منم می خوام توو این یه سال کنارتون باشم
ممنون عزیز.......
اینجا اگه من در توانم باشه هر روز آپ میشه .....
شایدم بیشتر ....
شایدم کمتر !......
خوشحال میشیم که همراهمون باشید تا اون موقع ......
چه تصمیمه قشنگی گرفتی ... مطمئنم علیرضای عزیز با شور و شوق می خوندشون
امیوااااااااااااارم