روزانه های سارا

سارا و علیرضا

روزانه های سارا

سارا و علیرضا

بی شماره ....

 

همه چیز تموم شد .......

علیرضا همه چیز تموم شد ........

دیگه هیچ وقت اینجارو نمی خونی.......

دیگه هیچ وقت اون یه سال نمیاد .........

و چه قدر زود ما قید همه چیو زدیم ........

هیچی نمی تونم بگم ......

حالم خوب نیست ........

خوشبخت بشی ......

با هر کی و هر کجا که هستی........

فقط باید همه هدیه هاتو بهت برگردونم ..........

خدایا داری می بینی؟آره؟می بینی؟........

چی بگم خدا؟!....... دوستت دارم و همیشه از تو یاری می خواهم .........

تویی که صلاحه همه بنده هاتو خودت میدونی .......

من هیچ کاره ام ........

فقط دارم این بازی رو نگاه می کنم .......

که حالا GAME OVER شده ........

خدایا دیگه نمی خوام بازی کنم ........

الان یه ذره به آرامش نیاز دارم .......

بهم میدی؟

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
آریا یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ق.ظ http://bluegalexy.blogsky.com

تو این دنیا همه دنبالشن
اگه آرامش گرفتی واسه بقیه دعا کن ...

اگه گرفتم.....اگه گرفتم حتما دعا می کنم

آرش یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:06 ق.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

چه زود تصمیم گرفتی این کلبه عشقو خراب کنی
چی شده چه اتفاقی افتاده
با یه اتفاق ساده آدم چشمشو به همه خوبیها نمی بنده

من تصمیم نگرفتم
مفصله
من نبستم

مرجان سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

وای خدا باورم نمیشه .... سارا ؟ :(

عجولانه تصمیم نگیر گلم ..... گاهی وقتها با حرف زدن و توضیح دادن خیلی از سوء تفاهمها حل میشه ... بیشتر فکر کن

شاد ببینمت

حل شد گللللللللللللم
مرسی خانومی مهربون
این روزا سرم خیلی شلوغه میام می گم چیا شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد